نامه ای به دلبندم
دنیای عجیبی است من هر روز زبانم بند میآید از اینکه بگویم تو چقدر زود بزرگتر می شوی و تو هر روز واژه های تازه تری میآموزی تا هر آنچه که قند در دلم آب میکند به زبان بیاوری شیرین زبانٍ من ! دنیای وارونه ای ست تو برای آموختن زندگی بزرگ و بزرگتر میشوی و من و من برای ساختن لحظه های شاد تو به اندازه ی دنیای تو کوچک می شوم مثل بازیچه هایت مثل تخیلات شیرین و بی مثالت ... که غرقم میکند در لذت داشتن تو و باتو لحظات را سپری کردن... که حتی گاهی بر گذر اینگونه پر سرعت زمان افسوس میخورم و حسی که مدام مرا هشدار می دهد : نکند امروز را از دست بدهم... و دلم برای روزهایی که همه در کنار تو گذشت تنگ است و برای روز...
نویسنده :
مامان و بابا
20:44