خبر خبر
سلام شازده کوچولوی ناز نازی من
وای خدا چی بگم از تو فسقلی ریزه میزه که هر روز بیشتر و بیشتر دل مامان و میبری عزیزم
امروز با چندتا خبر اومدم و خبر اول اینکه شما پسر باهوشم یک هفته مونده بود سه ماهگیت و تموم کنی اونموقع چهره ی مامان و شناختی و عکس العملای خارقالعاده ایی انجام می دی جدیداو مثلا وقتی داری غر غر میکنی و من یهو میام پیشت و منو وتا میبنی شروع میکنی به خندیدن و ذوق ذوق کردن
و دومین چیزی که تو این هفته شناختی شکموی من شیشه شیرته که وقتی گرسنه میشی و با گریه هات خونه رو میذاری رو سرت وقتی میگیرمش جلو چشمات و تکونش میدم الکی سرفه میکنی و تند تند نفس میکشی تا بذارمش تو دهنت...قربون پسر شکموی خودم برم البته این الکی سرفه کردن و از روزی که بدنیا اومدی بلد بودی و اونموقع هم وقتی میخواستم شیر خودم و بهت بدم ذوق میکردی و با چشمای بسته تا میفهمیدی به من نزدیک شدی و اومدی تو بغلم الکی سرفه میکردیویه مدت یادت رفته بود انگار دوباره یادت اومده...
سومین چیزی که یاد گرفتی قهقهه زدنه وااااااای عزیزم وقتی مامان یا بابا باهات بازی میکنیم و کلی بهت کیف میده میخندی و وسطاش قهقهه هم میزنی...آخه شما شیطونک من بازی کردنم یاد گرفتی و وقتی سرحالی همش میخوای یکی باهات بازی کنه و تنهایی حوصلت سر میره !!!بازی کردنتم تشکیل شده از صداهای عجیب غریب درآوردن مامان و بابا تا تو جینگیلی من بخندی و سعی میکنی از همون صداها دربیاری و همینطور چون به موزیک علاقه داری دوست داری واست آهنگ بذاریم و دست و پات و تکون بدیم مثل نرمش کردن که کلی هم کیف میکنی ...
خب آخرین خبرم خبر خوبی نیست این و مینویسم تا بدونی که دقیقا تا سه ماهگی شیرمادر خوردی و وقتی شیشه شیرت و شناختی دیگه شیر من و نخوردی و میخوام بدونی مامان خیلی تلاشم و کردم تا تو کوچولوی خوشگلم حداقل تا شیش ماه شیر مادر بخوری اما خودت نخواستی...عیبی نداره ایشالله که همیشه تنت سلامت باشه عزیزم